بارون رو دوست دارم
ریزش یک ریز باران ، تند و بی پروا ، سرد و لذت بخش ،
گویی از چیزی میگریزد ،
می هراسد . شاید از ابرهای دلگیر و غمگین ، شاید از سستی بام نیلی رنگ ،
گویی از درد سخن می راند .
به صدای باران گوش کن نغمه هادارد با خود .
فریاد ها می کشد از درد ،از غم .
گاهی لبخند . نغمه ای دارد به آواز بلند پر احساس خوشایند بهار ،
سرودی به بلندای شبدر ها که ای همه زیبایی ، همه شور و شوق و طراوت
همه تقدیم به چشمانت .
بغضی دارد به سنگینی سینه ی سوخته ی کویر .
اشکی به روشنی شبنم صبحگاه .
الهه باران خبری دارد
با بال زدن هایش در آسمانی که نمناک شده از اشک هایش .
خبری شاید مسرت بخش ،
شاید خبر از طوفان دارد آرامش قبل از طوفان را نهیب می زند .
بهتر گوش کن ، خبری از بهار دارد با خود ،
خبر از دیداری نو ، لحظه ی دیدار .
نمی دانم هر چه هست باشد من باران را دوست دارم ...